شیرین خانمشیرین خانم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

شیرین عسل

برف

توی این روزهای گرم تابستون می خوام یه سری عکس های برفی زمستونی از شیرین خانم را بذارم  ببینید.تا یه حال و هوایی عوض کنیم.                 لطفا بفرمایید ادامه مطلب: شیرین خانم فوق العاده گرماییه و توی این روزای داغ تابستون اذیت میشه.البته به قول بابای عزیزم به خودم رفته استثناءَ در این زمینه چون این دختر بلا کپی برابر اصل باباشه قربون خندت بشم من... جوجوی مامان اینجا شیرین جون فقط مواظب بود دستش به برفا نخوره.بدش می اومد تازه دستکش هم نمی پوشید.از بس خودش دو سفت گرفته بود اومدم بغلش کنم یهو ولو شد رو برفا کلی بهم غر زد.       ...
30 تير 1392

روزانه-1

امروز بعد از چند روز که به دیدن پدر و مادرهامون رفتیم و شیرین خانم پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها شو دید .با داییها و  خاله های گلش بازی کرد. عمه و عموهای عزیزش رو دید برگشتیم. امروز شیرین شیرین تر از همیشه کلی از مامانش دلبری کرده. صبح کله سحر از خواب بیدار شده و دنبال باباش که داشت حاضر می شد بره سر کار، اینور و اون ور می رفت به امید اینکه با باباش بره بیرون. بابا روی گل دختر خوشگله را بوسید و بای بای کرد. شیرین هم مثل این که فهمید نمی شه بره بیرون  بای بای کرد و دوید توی بغل من. جوجو خانم پوشک و تشک تعویض را آورده که من زیرش رو عوض کنم. قربون ناناز خانم برم من. جارو برقی را آوردیم که خونه را تمیز کنیم. شیرین خانم...
30 تير 1392

روزانه

شیرین عزیزم ،الآن که دارم این پست را می نویسم تو گل قشنگم لالا کردی . دیگه کم کم موقع بیدار شدنته. عزیز دلم  ما ١ سال و ١ ماه و چهار روز قشنگ را با هم پشت سر گذاشتیم روزای خیلی قشنگ و دلپذیری با هم داشتیم و حتما خواهیم داشت من به بودن تو در کنار خودم افتخار می کنم. گلی جون عزیزم دلم برای همه روزای قشنگ نوزادیت تنگ شده.برای اون  لحظه که توی اتاق عمل برای اولین بار لمست کردم و بهترین لحظه زندگی ام بود. برای اولین گریه هات توی بیمارستان  که باصدات جیغ جیغو  قند تو دلم آب می کردی .از بیمارستان اومده بودیم خونه و با مامان جون و بابا و خاله ها و دایی ها هر کاری کردیم بیدار نمی شدی و فارغ از همه چیز خیلی آرو...
12 تير 1392

یه روز قشنگ توی باغ

شیرین خانم خوشگل روز ٣ خرداد ٩٢ رفته  بود توی باغ آقا جون کمک ...!!! چطوری ؟ کاری نداره که ... کلیک کن بیا تو  ادامه مطلب تا ببینی شیرین خانم از اونجایی که یه دختر خوشگل و کنجکاو هست رفت سراغ این تراکتور کوچولوی توی باغ آقا جون و جیغ جیغ کنان خواست که سوار شه منم فرصت را عنیمت شمردم و چند تا عکس خوشگل ازش گرفتم.                 ...
12 تير 1392

کفش

داشتم به کارای خونه میرسیدم دیدم دختر گلم شیرین خانم مامان رفته از توی کمدش یک جفت کفش خوشگل که مامان جونش براش خریده بود را برداشته داره سعی می کنه که بپوشه.یکی دوبار هم خورد زمین ولی نا امید نشد کفش و گرفت دستش اومد پیش مامان... دختر نازم کفشت رو که پات کردم حالا دیگه راه می رهتی و با هر قدم یه نگاهی هم به پات می کردی. اومدی دست من رو گرفتی بردی سر کمدت و لباساتو نشونم دادی هر کدوم را که می دادم رد کردی الا این یکی. بعدشم که طبق معمول جلوی آینه ایستادی و ذوق خودتو می کنی.  فدای خندت بششششم من. حالا خانم خوشگله داره برا خودش بازی میکنه و مامان هم دوربین به دست دنبالش...       &nb...
12 تير 1392

وقتی شیرین به دنیا اومد

شیرین خانم خوشگل روز دوشنبه ٨ خرداد دقیقا ساعت ١١ شب، مامان و بابا و خاله راضیه را راهی بیمارستان کرد... از امروز می خوام خلاصه ای از  لحظات زندگی شیرین عزیزم را که با هم تک تک ثانیه هاش رو گذروندیم  بنویسم تا وبلاگ گل مامان کامل بشه. ساعت 11 شب بود که شیرین خانم مامان اعلام آمادگی کرد برای قدم گذاشتن رو چشمای مامان و بابا. من که از خوشحالی و ترس نمی دونستم چیکار باید بکنم به کمک خاله راضیه حاضر شدم بابا هم  که برق شادی رو توی چشماش می شد دید حاضر شد . سه تایی رفتیم بیمارستان. از عکس زیر ساعت پذیرش توی بخش زایمان بیمارستان معلومه 34 دقیقه بامداد روز سه شنبه 9 خرداد.  پرستار و ماما ب...
12 تير 1392

شیرین خانم و مسافرت به شمال

مسافرت شیرین خانم با بابا و مامان روز ٥ خرداد شیرین خانم به همراه مامان و بابا برای ٣ روز رفتند شمال .خیلی بهشون خوش گذشت.  از جاده چالوس رفتند. توی راه کنار سد امیر کبیر شیرین خانم با بابا ی مهربونش عکس گرفت. دختر قشنگم خیلی خوش حال بود و ذوق می کرد.  ولی یه کم که رفتیم خوابش گرفت و لالا کرد. ساعت 6 عصر بود که با هم رفتیم ساحل، شیرین خانم دریا رو که دید ذوق زده دوید سمت آب، نمی گرفتیمش می رفت شنا. دخترم به ماسه ها دست نمی زد وقتی ماسه ها به دستش می چسبید بدش می آمد.       روز بعد تصمیم گرفتیم بریم تله کابین رامسر مسیرمون جنگلی و زیبا بود صدای پرند...
12 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین عسل می باشد